علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

سه گانه های خنده دار - مشتری، بغل شدن، زندایی

*برای خونمون یک مشتری اومده بود، یک خانم و یک آقا، زنگ زدن و در رو باز کردیم و اومدن بالا،  بالتبع  همگی ایستاده بودیم وسط هال، در حال تعارف برای دیدار آزادانه از خونه به اونها بودیم که پسری با "دی ، دی " گفتن هاش شروع کرد به خوردن سرمون، یک دفعه دوزاریم افتاد ، پسری داشت با دستش به تشک مبل میزد و با چشما و زبونش به تازه واردها اشاره میکرد که بشینن رو مبل، خب حقم داشت، تاحالا ندیده بود کسی بیاد داخل خونه اما همینطوری بایسته و نشینه و یا اینکه تا حالا ندیده بود کسی وارد خونه بشه و ما بهش نگیم بشین و همینطوری ایستاده باهاش حرف بزنیم...   *تازگیها وقتی میریم بیرون اصلا راه نمیاد (روزهای برفی رو استثناء کنین چون خیلی دوست داش...
29 بهمن 1392

*Put yourself in my shoes

پسرک عزیزم حالا که این روزها یکی از سرگرمی هایت شده است پا کردن تو کفش من و پدرت ... حالا که این روزها  با علاقه و شوق، پاهای کوچیکت را به هر زحمتی که شده تو کفشهامون می کنی... حالا که این روزها حتی وقتی کفشهای خودت بر پاهایت هست نیز سعی در پوشیدن کفشهای ما داری... حالا که با کفشهای بزرگتر از اندازه ات به هرشکل که شده قدم بر می داری و گاهی  با دو جفت کفش بر پاهایت چنان می دوی که هر لحظه ترس از افتادنت را داریم اما خودت با هر قدم انگار احساس بزرگی می کنی...                             &nb...
28 بهمن 1392

شرح حال ِ پسرک سرماخورده

سلام همونطور که قبلا هم گفتم پسرکمون سه شنبه نیمه های شب تب کرد، همون روز هم تا ظهر کمی تب داشت و بالتبع بی حوصله و بد اخلاق بود.از بعد از ظهر دیگه مشکلی نداشت و کلا خوب خوب بود، سرحال بود و بازی می کرد. و ما خوشحال از اینکه تب دیشبش احتمالا در اثر فشار دندون درآوردنش بوده(هرچند هنوز دکتری یافت نکردیم که این موضوعو قبول داشته باشه، ولی خودم به تجربه و نه براساس حرف قدیمیها، این اعتقاد رو پیدا کرده ام که تب میتونه به خاطر دندون در اوردن باشه، البته اگر کم باشه و فقط سر و صورت داغ باشه...). گذشت تا جمعه... صبح موقع بیدار شدنش از خواب احساس کردم صداش کمی گرفته و ترشح داخل بینی و گلو هم داره، چون باید این هفته می بردیمش برای واکسن گفتیم هر...
27 بهمن 1392

بقیه ی pearl ها

روزهایی که گذشت  شدیدا چشم انتظار بودیم... چشم انتظار جلوس اجلاس نمودن مسافران مانده در راه... مسافرانی  اهل عشوه  و بسیار سخت گیر...  ...   دیروز بالاخره رسیدند و شاید هم چشمان ما دیروز بالاخره سعادت روشن شدن به جمالشان را پیدا نمود... نه همه شان... فعلا دو تایی شان امدند... تا بقیه شان از راه برسند دل ما هزار  راه می رود...       پی نوشت1: دندونهای  شماره 3 ِ بالا -راست و 3 پایین- چپ  مسافرایین که منتظرشون بودیم و تازه دیروز به جمعمون اضافه شدن.     ...
26 بهمن 1392

18 ماهگی

      تو این ماه شوخ طبعی پسرکمون گل کرده بود و گاهی به حرفهامون می خندید(هه هه میکرد دقیقا، شبیه خنده تمسخرآمیز ما ادم بزرگها)، حالا کجاش خنده دار بوده حرفهامون خودمونم نمی فهمیدیم، اماجالب ترین مثالش این بود که یک بار بعد از شیر خوردن، بهش گفتم "علیرضا دهنت بوی شیر میده" اونم خندید برای اولین بار تو این ماه  قایم کردن وسیله از بقیه رو ازش دیدیم، به گفته شاهدان  6 بهمن ماه وقتی پسرک خونه مادر ِهمسرم بوده گوشی موبایل رو که داشته حسنی پخش می کرده از باران قایم میکرده و میگذاشته پشتش تا مثلا اون نبینه و نگیره ازش کارهای پسرمون خیلی فنیه و دقتش تو نگاه کردن به وسایل و بعد هم تلاشش برای با...
25 بهمن 1392

حسادت به بچه خودمون؟!

                                        یعنی میشه آدم به بچه ی خودش هم حسادت بورزه؟     البته فکر کنم باید مادری رو که چند روز بیشتر نیست زایمان کرده و همسرش به جای بیشتر کردن توجه و محبتش به اون  به شکلی افراط گونه به نوزاد تازه متولد شدشون توجه و محبت می کنه و مدام با سفارش های تلفنی و حضوری وسواس گونه اش در مورد مراقبت از بچه مادر صفر کیلومتر رو آزار میده مستثنی نمود، نه؟!   ...
24 بهمن 1392

قله ی ِ صبر

برای هرچیزی تو این دنیا یه حداقل و حداکثری وجود داره، صرفنظر از حداقل ِ موجود برای هرواقعیت و موجودیتی،  هرچیزی یک قله ای داره،  شادی، غم، رضایت، نارضایتی، خشم و دربرابرش کظم غیظ یا به قولی صبر ... همه دارای یک اوج و فرودی هستند. وقتی مریضی پسرکت از دیشب با تب شروع شده و امروز هم با بد اخلاقیها و غرغر کردن هاش ادامه داره و هر آن می خواهی از دستش فریاد بکشی اما نمی توانی، می خواهی به گریه هایش با بد اخلاقی جواب بدهی اما دلت نمی آید، می خواهی به تقاضایش برای بغل شدن جواب رد بدهی اما دلت برایش می سوزد... آن موقع است که به خودت می گویی... یادت باشد در هر صفتی اگر به قله اش نرسی یعنی به دره و دامنه اش اکتفا کرده ای، هرقدر هم که ...
22 بهمن 1392